۱۳۸۶ دی ۲۸, جمعه

بنام خدا
دو "الف" با : آ.آ.ب.
این عنوان مبهم را برگزیده ام تا برخلاف عرف موجود، عنوان خواننده را به گنجکاوی در متن برانگیزاند!
ضرب المثل یا اصطلاح "دو الف بچه" را هر فارسی زبانی می داند یعنی چه.
در آمد:نه آنچه زود خرج می شود، بلکه آنچه زمینه را برای گفتاری فراهم می کند و زود درک شدن گفتار را فراهم می کند.
نکته اول: با این عنوان خواسته ام به گونه ای نوشته باشم که لایه هایی از معناهای آن را فقط فارسی گویان قهار در یابند. به عبارت دیگر خود را پای بند باستان شناسی بومی و تفسیری بومی از باستان شناسی می دانم و در این راه گام برخواهم داشت.
اشارت اول: واقعا باستان شناسی در بین دانش های کشور ما "دوالف بچه" ی دانش ها است. چراکه در عین حالی که دانش هایی مانند تاریخ و جغرافیا برای مثال حداقل هزاره ای در سوابق خود دارند و با خود یدک می کشند. باستان شناسی حداکثر یک صد و پنجاه سال در ایران پیشینه دارد. آن هم با پگاهی (آغازی) با فعالیت غیربومیان دامن زده شده است. در همین حالا اگر از متخصص یا غیر متخصصی رسما و کتبا و غیر رسما و شفاها هم بخواهیم نخواهد توانست چیزی تحت عنوان "باستان شناسی ایرانی" را به گونه ای معرفی کند که گزاره ای غیر شخصی باشد. پس تفسیر بومی از باستان شناسی در ایران یا باستان شناسی ایرانی هنوز نداریم.
اما شرح عنوان، عموما برای اینکه متن روان در عین حال "خاصه فهم" باشد یعنی متخصصان آن را به سرعت در یابند و ... که من نمی دانم، از مخفف ها استفاده می کنند. عنوان من نیز چنین است: منظورم از ا.ا.ب. عبارت تخصصی الگوها و ادعاها در باستان شناسی است. حال خواهید درمی یابید که عنوانی جدی را در نظر داشته ام و در مورد باستان شناسی مدرن بحث خواهم کرد. از عنوان منظور دیگری را هم در نظر دارم: به نظر من در باستان شناسی مدرن باستان شناسی با دو الفبا پدیدار می شود یعنی در عین حالی که باستان شناسی مبتنی بر دیدگاه تاریخی وجود داشته باستان شناسی مبتنی بر انسان شناسی پدیدار می شود به عبارتی ایرانی آن: دو الف بچه ای بنام باستان شناسی در میان دانش ها دارای دو الفبا می شود.
الگوها و باستان شناسی
الگو به معنی ارائه نسبت واقع نمای بین واقعیت ها، چه در زمانی(در توالی) و چه هم زمانی(در یک زمان) چه در مقیاس خرد مانند نسبت بین اجزای یک نقش روی یک سفال و چه در مقیاس کلان مانند الگوی استقرار در یک منطقه یا الگوی استقرار در توالی طولانی مدت سکونت در یک منطقه، مورد توجه باستان شناسان بوده و هست. اگر اغراق نباشد آنچه باستان شناسی را از عتیغه جویی جدا کرد تشخیص الگوها بود. با تشخیص و طبقه بندی الگوها بوده که تامسن اصطلاحات گاهنگاری در باستان شناسی را پیشنهاد کرد (نک به Trigger 1989,76). البته قابل توجه است که چارچوب پیشنهادی او برای گاهنگاری را نیز امروزه می توانیم مدل بشمار آوریم. آنچه تامسن انجام داد تشخیص الگوها برمبنای نسبت های بین واقعیت ها و پیشنهاد مدلی برای طبقه بندی گاهنگارانه ی چیزهایی(Things) مربوط به گذشته بود. اما واقعا این همه ی خلاقیت پیشروانه ی او بود؟ بدون شک نه؛ یکی از عمده ترین وجوه خلاقیت او دریافت معنی چیزها بود. او یک لایه ی معنایی چیزها را مد نظر قرار داده بود آن گاهنگاری یا زمان بود. اما این لایه ی معنایی با مدل پیشنهادی او و اصطلاحاتش بطور توائم موثر افتاد و کاربردی شد. مروری می کنم تا چیزی را از قلم نیانداخته باشم: واقعیت هایی از گذشته مورد بررسی قرار گرفت. نسبت هایی بین واقعیت ها تشخیص داده شد. الگویی شکل گرفته بود. این الگو تعمیم داده شد و مدل گاهنگاری با اصطلاحاتی که تقدم و تاخر زمانی را از روی جنس چیزها قابل تشخیص می دانست پیشنهاد شد. این پیشنهاد کاربردی بود و مورد استقبال قرار گرفت. چرا مورد استقبال قرار گرفت؟ چه خصوصیاتی داشت؟ در باره چه موضوعی بود؟ چه چیزی بقای آن را تامین کرد؟
تاریخی گری و توالی زمانی همراه با کنجکاوی در مورد گذشته در زمینه ای که مجموعه داری رواج چشم گیر داشت، زمینه زمان تامسن هستند. پیشنهاد تامسن در باره موضوعاتی عمومی و انسانی بود: زمان، توالی، تاریخ، امتداد تاریخ در پیش از تاریخ از جمله این موضوعات است. پایه هایی متکی به واقعیت ها بصورت الگو و شاخه هایی متکی بر این پایه ها بصورت مدل که چارچوبی برای بازسازی بلندمدت را فراهم می کند از خصوصیات این پیشنهاد بود. به نظر می رسد بقای آن را اضافه برآنچه شرح داده شد، تداوم و پیگیری همان مشی بوسیله نسل های بعدی می توان در نظر گرفت. تداومی که در عین حال می توانست ناشی از خصوصیات و ویژگی های آن پیشنهاد نیز منشاء بگیرد.
این مختصری در باره "الف" اول اما برای "الف" دوم امید وارم فرصتی دست دهد. تا آینده