بیایید ای دوستان قدیم/ به مردی مردانگی سر زنیم
بیایید تا فرصتی پیش روست / به گرد هم آییم کین آبروست
چو فردا ز ما روزگاری گذشت / زمان گذشته تو را برنگشت
ز دیروز افسوس بس می خوریم/ چرا فکر فردا نباشد حکیم
گر امروز چالاک و مست و دلیر / به فردا شوی نیز خود سربه زیر
کنون وقت پاییدن راه هست/ تو را پای در راه و همرایی هست
چو فردا سراشیب عمر تو شد/ بسی ناسزا خود نصیب تو شد
که در راه بودی و رهزن گذشت / گرفتی یکی سنگر پس نشست
ز روزی مترس ای رفیق شفیق/ که آیندگان نسل های دقیق
تو را و مرا در نظر اورند / همه کرده ها را به بر آورند
گرت زندگی دیر پاید همی/ زگردار خود پیش همه خمی
بیا راستی را پی افکن کنون/ که فردا نیفزایدت این جنون