باستان شناسی باستان شناسی
در این سری نوشته ها قصد دارم باستان شناسی را زیر عنوان های ریزتری برای کسانیکه تازه وارد آن شده اند یا قصد دارند اطلاعات عمومی در باره آن کسب کنند توضیح دهم. در این نوشته ها دغدغه کتابنامه ای ندارم. منظورم این است که اعتبار این نوشته ها را از کتابنامه ها و منابع و مراجع این طرف و آن طرف نخواهم گرفت. هدفم ارائه بحثی متکی بر برداشت های بومی و متناسب با بومیت های فرهنگی خودمان است. نمی خواهم برچسب ترجمه و افکار وارداتی ترجمه ای بر این نوشته ها بچسبد. در عین حال در جامعه جهانی و جهانی که جامعه ای کوچک شده و ارتباطات و سرعت بالای آن شرق و غرب و شمال و جنوب آن را در دسترس همگان قرار داده قصد ارائه تفاسیر صرفا بومی و گزاره های شخصی ندارم.
ممکن است نوشته ها شعار گونه به نظر آید اما باکی نیست. هرانچه که در امروز جامۀ عمل پوشیده اکثر با شعار آغاز شده است. به نظرم گریزی و گُزیری از درصدی چرب زبانی (یا بهتر است ساده نویسی و روان نویسی) نیست اما این درصد نباید آنقدر بچربد که کُنه فکری و نظری مطلب را زیر سایه خود گیرد. دو پاراگرافی که تاکنون نوشته ام به اندازه کافی شعار گونه است. ناگزیر نهیبی بر خود زده و از آن کمی پرهیز می کنم:
در این سری نوشته ها قصد دارم باستان شناسی را زیر عنوان های ریزتری برای کسانیکه تازه وارد آن شده اند یا قصد دارند اطلاعات عمومی در باره آن کسب کنند توضیح دهم. در این نوشته ها دغدغه کتابنامه ای ندارم. منظورم این است که اعتبار این نوشته ها را از کتابنامه ها و منابع و مراجع این طرف و آن طرف نخواهم گرفت. هدفم ارائه بحثی متکی بر برداشت های بومی و متناسب با بومیت های فرهنگی خودمان است. نمی خواهم برچسب ترجمه و افکار وارداتی ترجمه ای بر این نوشته ها بچسبد. در عین حال در جامعه جهانی و جهانی که جامعه ای کوچک شده و ارتباطات و سرعت بالای آن شرق و غرب و شمال و جنوب آن را در دسترس همگان قرار داده قصد ارائه تفاسیر صرفا بومی و گزاره های شخصی ندارم.
ممکن است نوشته ها شعار گونه به نظر آید اما باکی نیست. هرانچه که در امروز جامۀ عمل پوشیده اکثر با شعار آغاز شده است. به نظرم گریزی و گُزیری از درصدی چرب زبانی (یا بهتر است ساده نویسی و روان نویسی) نیست اما این درصد نباید آنقدر بچربد که کُنه فکری و نظری مطلب را زیر سایه خود گیرد. دو پاراگرافی که تاکنون نوشته ام به اندازه کافی شعار گونه است. ناگزیر نهیبی بر خود زده و از آن کمی پرهیز می کنم:
عنوان اول: باستان شناسی و استقلال فرهنگی
باستان شناسان چه فعالیت هایی انجام می دهند و فعالیت آنها چه ارتباطی با استقلال آن هم از نوع فرهنگی آن دارد؟ این سئوالی است که در راستای آن رایزنی خواهم کرد:
عمده فعالیت باستان شناسان کشف، شناسایی و معرفی واقعیت های رفتاری و جامعه انسانی است. واقعیت هایی که بطور خواسته یا ناخواسته ای در مواد و ساختارهای فرهنگی نمود یافته است. در اینجا به متعلق بودن فعالیت باستان شناسان به گذشته اشاره نکردم برعکس این بخش گزاره را حذف کردم. چون قصد دارم یادآوری کنم که مطالعه مواد فرهنگی جامعه معاصرهم در صورتی که با روش ها و رویکردهای باستان شناسی، مورد مطالعه قرار گیرند، باستان شناسیی است که باستان شناسی معاصر خوانده می شود.
منابع مکتوب نیز از منابع عمده ای هستند که در باستان شناسی مورد استفاده قرار می گیرند. اما نباید از یاد برد که منابع دست اول نیستند. چراکه متون چه نوع تاریخی آن و چه نوع معاصر آن، در اصل تفسیر و برداشت نویسنده از رویداد، واقعیت، رفتار یا... دیگر هستند. به همین سبب در صورتی که با روش شناسی و شناخت شناسی مواد فرهنگی گرای{محور} باستان شناسی تایید شود مورد استفاده قرار می گیرد. برای اینکه با واقعیتی در جامعه خودمان موضوع را بیان کنم مثال باستان شناسی دوره تاریخی را می آورم: در ایران باستان شناسی دوره تاریخی با محوریت متون تاریخی و فرآیند مطالعه تاریخ در پیش از تاریخ شکل گرفته و البته از از نظر روش ها و تئوری ها در رتبه دوم شناخته می شود.
ساختارهای فرهنگی یعنی آنچه به معنی ساختارگرایانه آن در جامعه معاصر قابل مشاهده است و پژوهش نوع گذشته آن با رویکردهای هرمنوتیکی و تاویلی مُحقق می شود نیز از منابع باستان شناسی است. این از منابع ،اما فاعلی بنام باستان شناس چه می کند.
باستان شناس واقعیت های گذشته را در زمان معاصر با ابزار و توانایی های معاصر و حتی با ذهنیت های معاصر مورد مطالعه و پژوهش قرار می دهد. آنچه او از واقعیت ها برداشت می کند را بصورت برداشتی این زمانی و در این زمان ارائه می کند. از منابعی که اکثرشان، یا محوریت شان با مطالعه مواد فرهنگی است. این مواد فرهنگی اند که اولا بی طرف اند ثانیا خاموشند ثالثا خود سرنوشتی دارند و سرگذشتی را از سر گذرانده اند. اینجاست که فعالیت های باستان شناس متکثر می شود. او لازم است مواد و ساختارها را شناسایی و کشف کند. در بافتار اصلی مورد پژوهش قرار دهد. سرنوشتی که برآنها گذشته را واکاود و تاثیرشان را بر وضع موجود مورد ارزیابی قرار دهد و در نهایت به زبان در آورد و گویا کند. یعنی از بقایای مادی و با وارسی دیگر منابع، مدارک باستان شناختی را تولید کند. او بازسازی کننده است او آفریننده است از آنچه ناشناخته و کشف نشده است در فرآیندی که توضیح دادم مدارکی را تولید می کند؛ که امروزی هستند، بروز هستند یعنی با زبان روز بیان شده اند و ...
از همین توضیح استنتاج می شود که باستان شناسی همانقدر که شناخت مواد فرهنگی، سبک های فرهنگی و شناخت نمود رفتار انسان ها در مواد و ساختارها است شناخت روش های پژوهش نیز هست. روش شناسی قابل دفاع در هریک از مراحل کشف، شناسایی و معرفی و واکاوی سرگذشت واقعیت ها روش شناسی می خواهد (این همان واقعیت تلخ باستان شناسی ایران است: غفلت از روش ها و روش شناسی قابل دفاع).
باستان شناسان چه فعالیت هایی انجام می دهند و فعالیت آنها چه ارتباطی با استقلال آن هم از نوع فرهنگی آن دارد؟ این سئوالی است که در راستای آن رایزنی خواهم کرد:
عمده فعالیت باستان شناسان کشف، شناسایی و معرفی واقعیت های رفتاری و جامعه انسانی است. واقعیت هایی که بطور خواسته یا ناخواسته ای در مواد و ساختارهای فرهنگی نمود یافته است. در اینجا به متعلق بودن فعالیت باستان شناسان به گذشته اشاره نکردم برعکس این بخش گزاره را حذف کردم. چون قصد دارم یادآوری کنم که مطالعه مواد فرهنگی جامعه معاصرهم در صورتی که با روش ها و رویکردهای باستان شناسی، مورد مطالعه قرار گیرند، باستان شناسیی است که باستان شناسی معاصر خوانده می شود.
منابع مکتوب نیز از منابع عمده ای هستند که در باستان شناسی مورد استفاده قرار می گیرند. اما نباید از یاد برد که منابع دست اول نیستند. چراکه متون چه نوع تاریخی آن و چه نوع معاصر آن، در اصل تفسیر و برداشت نویسنده از رویداد، واقعیت، رفتار یا... دیگر هستند. به همین سبب در صورتی که با روش شناسی و شناخت شناسی مواد فرهنگی گرای{محور} باستان شناسی تایید شود مورد استفاده قرار می گیرد. برای اینکه با واقعیتی در جامعه خودمان موضوع را بیان کنم مثال باستان شناسی دوره تاریخی را می آورم: در ایران باستان شناسی دوره تاریخی با محوریت متون تاریخی و فرآیند مطالعه تاریخ در پیش از تاریخ شکل گرفته و البته از از نظر روش ها و تئوری ها در رتبه دوم شناخته می شود.
ساختارهای فرهنگی یعنی آنچه به معنی ساختارگرایانه آن در جامعه معاصر قابل مشاهده است و پژوهش نوع گذشته آن با رویکردهای هرمنوتیکی و تاویلی مُحقق می شود نیز از منابع باستان شناسی است. این از منابع ،اما فاعلی بنام باستان شناس چه می کند.
باستان شناس واقعیت های گذشته را در زمان معاصر با ابزار و توانایی های معاصر و حتی با ذهنیت های معاصر مورد مطالعه و پژوهش قرار می دهد. آنچه او از واقعیت ها برداشت می کند را بصورت برداشتی این زمانی و در این زمان ارائه می کند. از منابعی که اکثرشان، یا محوریت شان با مطالعه مواد فرهنگی است. این مواد فرهنگی اند که اولا بی طرف اند ثانیا خاموشند ثالثا خود سرنوشتی دارند و سرگذشتی را از سر گذرانده اند. اینجاست که فعالیت های باستان شناس متکثر می شود. او لازم است مواد و ساختارها را شناسایی و کشف کند. در بافتار اصلی مورد پژوهش قرار دهد. سرنوشتی که برآنها گذشته را واکاود و تاثیرشان را بر وضع موجود مورد ارزیابی قرار دهد و در نهایت به زبان در آورد و گویا کند. یعنی از بقایای مادی و با وارسی دیگر منابع، مدارک باستان شناختی را تولید کند. او بازسازی کننده است او آفریننده است از آنچه ناشناخته و کشف نشده است در فرآیندی که توضیح دادم مدارکی را تولید می کند؛ که امروزی هستند، بروز هستند یعنی با زبان روز بیان شده اند و ...
از همین توضیح استنتاج می شود که باستان شناسی همانقدر که شناخت مواد فرهنگی، سبک های فرهنگی و شناخت نمود رفتار انسان ها در مواد و ساختارها است شناخت روش های پژوهش نیز هست. روش شناسی قابل دفاع در هریک از مراحل کشف، شناسایی و معرفی و واکاوی سرگذشت واقعیت ها روش شناسی می خواهد (این همان واقعیت تلخ باستان شناسی ایران است: غفلت از روش ها و روش شناسی قابل دفاع).
ما خواسته ناخواسته جامعه ای داریم و در مجموعه جامعه جهانی در زمان معاصر به سر می بریم؛ این حداقلی ترین برداشت است. جامعه ما در زمان معاصر که قرون ارتباطات است برای حفظ خودش و تامین بقایش همانقدر که نیازمند ارتباطات از همه نوع: علمی فرهنگی و... است؛ نیازمند تامل، کشف و واکاوی خودش است. این واکاوی به روز بودن می خواهد، روش شناسی و بازسازی متناسب با جامعه امروز و به زبان جامعه امروز از منابع دست اول. انچه باستان شناسی در اختیار دارد. پایه ها و منابع استقلال را نمی توان وارد کرد. می توان تولید کرد تولیدی بر مبنای شناخت از بومیت ها و شرایط و منابع. باستان شناسی پایه ساز استقلال فرهنگی است چون منابع را کشف می کند، معرفی می کند، می شناسد و می شناساند به روز، مورد ارزیابی و مطالعه قرار می دهد.
آنچه شرح دادم چه ربطی به استقلال دارد آن هم از نوع فرهنگی؟
در مجالی دیگر به این مهم می پردازم.
عمران گاراژیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر