هم کلاسی ها گروه اول
باستان شناسی در کشتی
عنوان را از قصد چند پهلو انتخاب کرده ام به ادامه بنگرید!
ماجرا از انجا آغاز شد که با کشتی که چه عرض کنم، با لنج موتوری از ساحل خلیج فارس عازم جزیره هرمز بودیم. این بخش پایانی از همایش دهم در بندر عباس بود. تقریبا اکثر غریب به اتفاقِ کسانیکه در کشتی بودند باستان شناسان شرکت کننده در همایش(دهم) بودند. این باستان شناسان که اینجانب هم عضوی از آن مجموعه بودم برخلاف همیشه که اصولا زمین را کنده و به کاوش می پردازند در این برهۀ کوتاه زمان و شرایطی برای این مهم نداشتند. البته سورخ کردن کشتی هم جایز نبود ...
آنها روی عرشه (که این البته اسم گرانی است) چند نفر چند نفر گردهم آمده بودند و گفتگو می کردند. بعضی ها هم عکس یادگاری می گرفتند، خاطره مرور می کردند و .... من اما مثل کنجکاوی های تکراری در پژوهش های میدانی و تقریبا به همان روش، مراحل زیر را عملی کردم و اکنون برای شما می نویسم.
1) مستند سازی انجام دادم. به این صورت که عکس هایی گرفتم. نه عکس های یادگاری، عکس هایی که افرادی را که در کنار قرار گرفته بودند، نشان می داد. یادتان نرود، موقت و آگاهانه در کنار هم قرار نگرفته بودند. برعکس، اکثرشان حتی مطلع نشدند که برای چه از آنها عکس می گیرم. البته خودم هم در ابتدا متوجه نشدم. چون ذهنیت و سئوال خاصی نداشتم. مثل اکثر کارهایی که باستان شناسی مثل من انجام می دهد، پس از گردآوری اطلاعات و بررسی و مرور آن، سئوال و مسئله بدنیا آمد یا بدنیا می آید(به ادامه بنگرید).
2) عکس ها را چند بار مرور کردم با اطلاعاتی که از سوژه ها داشتم. عکس ها را طبقه بندی کردم و به نظرم الگوهایی از روابط اجتماعی باستان شناسان از عکس ها استخراج می شد.
3) حال متناسب با داده ها و اطلاعات مسئله را طرح می کنم." الگوهای روابط اجتماعی بین باستان شناسان براساس عکس هایی که اتفاقی و بدون آگاهی کامل سوژه عکس ها، گرفته شده؛ چیست"؟ حال نمونه هایی از عکس ها را ارائه می کنم و الگوها را پیشنهاد خواهم کرد. امیدوارم سوژه ها از اینکه عکس شان را ارائه کرده ام از من دلخور نشوند. به عبارتی پیشاپیش از انها کسب اجازه می کنم.
عنوان را از قصد چند پهلو انتخاب کرده ام به ادامه بنگرید!
ماجرا از انجا آغاز شد که با کشتی که چه عرض کنم، با لنج موتوری از ساحل خلیج فارس عازم جزیره هرمز بودیم. این بخش پایانی از همایش دهم در بندر عباس بود. تقریبا اکثر غریب به اتفاقِ کسانیکه در کشتی بودند باستان شناسان شرکت کننده در همایش(دهم) بودند. این باستان شناسان که اینجانب هم عضوی از آن مجموعه بودم برخلاف همیشه که اصولا زمین را کنده و به کاوش می پردازند در این برهۀ کوتاه زمان و شرایطی برای این مهم نداشتند. البته سورخ کردن کشتی هم جایز نبود ...
آنها روی عرشه (که این البته اسم گرانی است) چند نفر چند نفر گردهم آمده بودند و گفتگو می کردند. بعضی ها هم عکس یادگاری می گرفتند، خاطره مرور می کردند و .... من اما مثل کنجکاوی های تکراری در پژوهش های میدانی و تقریبا به همان روش، مراحل زیر را عملی کردم و اکنون برای شما می نویسم.
1) مستند سازی انجام دادم. به این صورت که عکس هایی گرفتم. نه عکس های یادگاری، عکس هایی که افرادی را که در کنار قرار گرفته بودند، نشان می داد. یادتان نرود، موقت و آگاهانه در کنار هم قرار نگرفته بودند. برعکس، اکثرشان حتی مطلع نشدند که برای چه از آنها عکس می گیرم. البته خودم هم در ابتدا متوجه نشدم. چون ذهنیت و سئوال خاصی نداشتم. مثل اکثر کارهایی که باستان شناسی مثل من انجام می دهد، پس از گردآوری اطلاعات و بررسی و مرور آن، سئوال و مسئله بدنیا آمد یا بدنیا می آید(به ادامه بنگرید).
2) عکس ها را چند بار مرور کردم با اطلاعاتی که از سوژه ها داشتم. عکس ها را طبقه بندی کردم و به نظرم الگوهایی از روابط اجتماعی باستان شناسان از عکس ها استخراج می شد.
3) حال متناسب با داده ها و اطلاعات مسئله را طرح می کنم." الگوهای روابط اجتماعی بین باستان شناسان براساس عکس هایی که اتفاقی و بدون آگاهی کامل سوژه عکس ها، گرفته شده؛ چیست"؟ حال نمونه هایی از عکس ها را ارائه می کنم و الگوها را پیشنهاد خواهم کرد. امیدوارم سوژه ها از اینکه عکس شان را ارائه کرده ام از من دلخور نشوند. به عبارتی پیشاپیش از انها کسب اجازه می کنم.
همچنانکه در عکس های گروه اول مشاهده می کنید؛ هم کلاسی بودن مبنای ارتباط سوژه های گروه اول است. در گروه دوم هم ولایتی بودن مبنای است. در گروه سوم همکاری در یک منطقه یا یک اداره. گروه چهارم استادی با دانشجوانش مبنا رابطه استادی دانشجویی دارند. گاهی نیز روابط بین افراد بر نویسنده دقیقا معلوم نشد. و گاهی پیچیده است(شرح داده ام) اما به نظرم، ما در باستان شناسی ایران رویکردهای دوره ای یا تخصصیِ، شکل گرفته ای نداریم و در عکس ها والگوها برای مثال نمونه هایی که معرف رویکردی خاص و تخصصی به باستان شناسی باشد؛ قابل تشخیص نیست. آیا این الگوها قابل تعمیم به باستان شناسی ایران است؟ آیا در اینده شرایط به همین سادگی خواهد بود؟ به نظرم البته که نه، چون حداقل ظهور و بروز فارغ التحصیلان دانشگاه های مختلف اعم از دولتی و آزاد به زودی این سادگی و یکدستی را دگرگون خواهد کرد. کاش قبل از مشکل تر شدن شرایط، به فکر نهاد و سازمانی فراتر از همکلاسی و همکار و استاد و دانشجو و هم ولایتی بیفتیم. حتی برمبنای همین روابط، روابطی رسمی و سازمان یافته را برای باستان شناسی ایران شکل دهیم. به نظرم هر روز دیر می شود وبه قولی، ناگهان چقدر زود دیر می شود.
عکس چند نفر عمرانی مرتضایی چگینی و خسرو زاده نمونه پیچیدگی است اولی و دومی همکلاسی دومی و سومی همکار. سه وچهار درباره یک دوره تاریخی پژوهش می کنند.