۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

تقدیم به همکاران پژوهشکده و دانشجویانم

من هم دلم برای شما تنگ می شود
گاهی عبور زمان چو نمآهنگ می شود
خاموش و خفته نماندن چو بهتر است
گاهی برای سرودن چه زمان تنگ می شود

۲ نظر:

شفق گفت...

بخصوص این روزها که حال و هوای همایش پارسال را به خاطر می اورد دلتنگیمان بیشتر است استاد!

آنتیک گفت...

دقیقا همین طوره که شفق گفت .هرچند این روزا زیاد دانشگاه نیستیم ولی همان دوساعتی را هم که آنجاییم ،وحشتناک دلگیر است مخصوصا آن پنجره ای که روبه حیات بود و روبروی ورودی بخش اساتید.(عکسش را داخل وبلاگم گذاشتم ولی آپلود نشده.)تمام خاطره های پارسال درآن قسمت خلاصه می شود .
راستی استاد شما حتی برای دانشجویان ورودی 89هم شناخته شده اید حتی بیشتر ازما،بقدری بااحساس از شما صحبت می کنندکه ماباورمان نمی شود -به گفته ی شما- صفرکیلومترند!
دلمان برایتان تنگ شده .ضمن گرامی داشت فاجعه ی ننگین همایش.
روزهایتان خوش وسلام.