۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

زندگی، زندۀ میرا

زندگی مثل یک روز است:
صبح بخیر کوچلو، خوب بخوابی!
نیمه بیداری عزیزم، پیش از ظهر است، پا نمی شی؟
ظهر به خیر، مشغولی، کار و بارت خوبه؟
مواظب باش خودتو گُم نکنی.
بعد از ظهر بخیر مرد؛ شاید هم شیر زن.
بچه ها خوبن سلام برسان، روی ماهشنو ببوس!
رفتن، داری تنها میشی، همدمو دریاب!
عصر بخیر پیرمرد، (یا مادر) نبینم کسلی!
رفتی، برو که ما هم اُّومدیم.
بدرود، دیدار ...
کیومرث (همان زندۀ میرا)

۳ نظر:

ناشناس گفت...

البته ممکنه برای بعضیا این روز مثل اخرین روز بهار و یا برای بعضی مثل اخرین روز پائیز باشه!!
یا برای بعضی یه روز پربار و برای بعضی روزی باشه که به بطالت گذروندن

ناشناس گفت...

البته ممکنه برای بعضیا این روز مثل اخرین روز بهار و یا برای بعضی مثل اخرین روز پائیز باشه!!
یا برای بعضی یه روز پربار و برای بعضی روزی باشه که به بطالت گذروندن

ناشناس گفت...

البته ممکنه برای بعضی این روز مثل اخرین روز بهار و برای بعضی مثل اخرین پائیز باشه!
یا برای بعضی یه روز پربار و برای بعض روزی باشه که به بطالت گذروندنش.