مدخل
آموزش باستان شناسی در ایران در نگاه اول و با دیدی عمومی ممکن است ساده به نظر آید، اما با تعمقی مقدماتی اهمیت آن روشن می شود. البته قصد ندارم موضوع را مهم تر از آنچه هست معرفی کنم بلکه می خواهم حق مطلب را ادا کرده باشم. به نظر می رسد اکثر رویکردهای باستان شناسی در دنیای معاصر آن را به مثابه یک نظام (As a discipline) معرفی می کنند. نظامی که در فرایندی تدریجی و دانشگاهی با علوم(اعم از پایه و انسانی) دانش ها (مانند فلسفه، تاریخ و ادبیات) همچنین هنر و هنر شناسی درآمیخته است. در آمیختگی از نوع آنچه اشاره کردم از یک سو و تکثر منابع مطالعاتی، موضوعات و مباحث مطروحه از سوی دیگر بر پیچیدگی آموزش باستان شناسی افزوده است. طولانی بودن برهه های زمانی که باستان شناسی مورد مطالعه قرار می دهد و موضوع آن که انسان و فرهنگ اوست. مسئله را آنقدر پیچیده می کند که ادامه ندهم بهتر است. اما لازم است پایان پاراگراف را جمع کنم: آموزش در باستان شناسی، آموزشِ به زبان در آوردن ماده و به متن در آوردن چیز(Thing) است. مواد و چیزهایی که در اکثر موارد در ساختار و بافتار اصلی تنها و تنها یکبار تجربه می شوند. مواد و چیزهایی که هر کدام سرنوشتی از سرگذارنده تا به دست باستان شناس رسیده اند. ممکن است بارها و بارها توصیف و تفسیر نوشتاری شده باشند یا بصورت روایی شرح و بسط داشته باشند.
آمیختگی های روشی و نظری آموزش باستان شناسی را مرور کردم. آمیختگی های آن در بافتار جامعه ایران را نیز مرور می کنم. چون نمی خواهم طولانی و کسالت آور شود تنها مدخل گونه، تلنگُر می زنم(خواننده مرور می کند) آموزش باستان شناسی و دولت. آموزش باستان شناسی و هویت فرهنگی. آموزش باستان شناسی و میراث فرهنگی. آموزش باستان شناسی و معیشت، آموزش باستان شناسی و سیاست، آموزش باستان شناسی و حفاری های قاچاق، آموزش باستان شناسی با دیدی تخصصی (آموزش باستان شناسی از حجر تا قجر) آموزش باستان شناسی در عمل، آموزش باستان شناسی نظری. آموزش باستان شناسی و توسعه پایدار. آموزش باستان شناسی و جوانان بی کار. آموزش باستان شناسی و ناسیونالیسم. آموزش باستان شناسی و علوم انسانی. آموزش باستان شناسی و هنرها و دانش های انسانی. آموزش باستان شناسی و جامعه دینی. آموزش باستان شناسی و توسعه منطقه ای. آموزش باستان شناسی و تولید مدرک. آموزش باستان شناسی و فرار مغزها. آموزش باستان شناسی و روش ها.
موضوع:
آموزش باستان شناسی در ایران، دمیدن سُرنا از سرگشادش
اول از همه استادانی که در آموزش نظری و عملی من نقش داشته اند عذر می خواهم. البته که منظورم انها نیستند چون انها خودشان در این معرکه گرفتارند.
دوم همه دانشجویانم را و همه دانشجویان باستان شناسی را به آرامش دعوت می کنم و امیدوارم متون من انها را به تحرک عصیان و سرکشی بیش از اندازه در برابر نظام آموزشی موجود نیاندازد.
سوم آنچه می نویسم دلسوزی از سر آن است که نمی خواهم دانشجویانم و نسل های آینده خطاهای من را تکرار کنند.
چهارم " دمیدن سرنا از سرگشادش" مثل است و البته در مثل مناقشه نیست.
پس از این همه حاشیه حال متن(به ادامه بنگرید)
آموزش باستان شناسی و خود باستان شناسی از نظر من چنانکه باره ها نوشته ام آموزش کسب اطلاعات از مواد و ساختارهای فرهنگی است. موضوع این دانش از نظر من ضرورتا مطالعه گذشته نیست؛ بلکه مطالعه انسان و فرهنگ او براساس داده ها مادی و ساختار های فرهنگی است. من بیشتر آن را همسایه انسان شناسی می دانم تا اجاره نشین خانه ای که مالک آن دانش تاریخ است.
با خاطره آغاز می کنم تا فرآیندی را در اموزش باستان شناسی معرفی کنم: ما در مقطع کارشناسی سال های 96تا 73 پس از حدود 6 نیمسال تحصیل باستان شناسی تنها با آموزش باستان شناسی میدانی در دشت قزوین بود که توانستیم با آن ارتبا برقرار کنیم. چرا چنین بود؟ نکند ما یا نظام اموزشی ما مشکلی داشت؟ شاید اما نتیجه نشان می دهد که ما مشکل بنیادی نداشته ایم، فرآیند و پزشکان هم می توانند این موضوع را تایید کنند(بازهم به ادامه بنگرید).
ما مانند امروز با مبانی و پیش از تاریخ شروع می کردیم. با دوره تاریخی ادامه می دادیم و با دروس دروه اسلامی و دروس اختیاری؛ کارشناسی را ختم به خیر می کردیم. شاید هم شر
کجای این فرآیند مشکل داشت و چرا نمی توانستیم با باستان شناسی ارتباط برقرار کنیم. همه با من موافق هستید که داده ها، بافتارها و ساختارهای فرهنگی هرچه از نظر زمانی از ما دور باشند معانی دور از ذهن تری نسبت به زمان معاصر دارند و درکشان برای ما مشکل تر می شود. برعکس هرچه به ما از نظر فرهنگی و زمانی نزدیک تر باشند، لایه های معنایی بیشتری از آنها برای ما شناخته شده است.
حال معما چو حل گشت اسان شود. ما از ابتدای مقطع پایه به پیش از تاریخ و مبانی پرت می شدیم: استادان ارجمندمان نیز همراه ما بودند، اما قبول کنیم که جمع المجهولات را باید به ما اموزش می دادند. داده های توصیفی، اصطلاحات تخصصی، چارچوب های مثل دوره های تاریخی و فرهنگی، رویکرد و روش ها و نگرش ها و .... بدیهی است که نباید می توانسیم با باستان شناسی ارتباط برقرار کنیم. شاید هنوز هم این مشکل برای دانشجویان مقطع پایه یعنی کارشناسی وجود دارد.
راه حلی که به نظر من می رسد این است که ساعت شنی اموزش را برعکس کنیم. یعنی اول دوره های نزدیک به زمان معاصر که ملموس ترند را به دانشجویان اموزش دهیم تا انها بتوانند با باستان شناسی ارتباط برقرار کنند. سپس به دوره های دورتر و قدیم تر بپردارزم. اصطلاحات تخصصی را به میدان اوریم و روش و تئوری ها را اموزش دهیم.
این پیشنهاد حداقل یک آسیب شناسی دارد و آن این است. از انجا که در باستان شناسی ایران دوره اسلامی از نظر روش و رویکرد بسیار ضعیف است و انچه آموزش می دهد بیشتر اطلاعات تاریخی- هنری وداده های متکثر از مسائل گوناگون و بصورت بی ساختاراست بصورتی که اکثرا آن را باستان شناسی نمی دانند. ممکن است موجب شود که پایۀ مقطع پایه بطوری نهاده شود که هرگز نتوانیم باستان شناس تحویل دهیم. بلکه فارغ التحصیلانی داشته باشیم که اگر ما نمی توانستیم تا پایان کارشناسی با باستان شناسی ارتباط برقرار کنیم؛ انها تا پایان عمر نتوانند با باستان شناسی ارتباط برقرار کنند! برای این مسئله و حل آن بهتر است روش های باستان شناسی را فارغ از دوره ها بلکه روش های پایه را وارد باستان شناسی کرده و اموزش دهیم. به عبارتی مانند باستان شناسی مدرن بیش از انکه باستان شناسی را در بافتار دوره های تاریخی و مناطق جغرافیایی آموزش بدهیم؛ در ساختار روش ها و رویکرد ها اموزش دهیم. از محوریت دادن به داده های توصیفی نیز پرهیز کنیم. انها را دانشجویان خود می توانند از منابع کسب کنند. به زبان ضرب المثل بجای ماهی دادن(مصداق داده های توصیفی) ماهی گرفتن (مصداق روش ها) آموزش دهیم.
نظر خودم: باش تا صبح دولتت بدمد!
عمران گاراژیان
آموزش باستان شناسی در ایران در نگاه اول و با دیدی عمومی ممکن است ساده به نظر آید، اما با تعمقی مقدماتی اهمیت آن روشن می شود. البته قصد ندارم موضوع را مهم تر از آنچه هست معرفی کنم بلکه می خواهم حق مطلب را ادا کرده باشم. به نظر می رسد اکثر رویکردهای باستان شناسی در دنیای معاصر آن را به مثابه یک نظام (As a discipline) معرفی می کنند. نظامی که در فرایندی تدریجی و دانشگاهی با علوم(اعم از پایه و انسانی) دانش ها (مانند فلسفه، تاریخ و ادبیات) همچنین هنر و هنر شناسی درآمیخته است. در آمیختگی از نوع آنچه اشاره کردم از یک سو و تکثر منابع مطالعاتی، موضوعات و مباحث مطروحه از سوی دیگر بر پیچیدگی آموزش باستان شناسی افزوده است. طولانی بودن برهه های زمانی که باستان شناسی مورد مطالعه قرار می دهد و موضوع آن که انسان و فرهنگ اوست. مسئله را آنقدر پیچیده می کند که ادامه ندهم بهتر است. اما لازم است پایان پاراگراف را جمع کنم: آموزش در باستان شناسی، آموزشِ به زبان در آوردن ماده و به متن در آوردن چیز(Thing) است. مواد و چیزهایی که در اکثر موارد در ساختار و بافتار اصلی تنها و تنها یکبار تجربه می شوند. مواد و چیزهایی که هر کدام سرنوشتی از سرگذارنده تا به دست باستان شناس رسیده اند. ممکن است بارها و بارها توصیف و تفسیر نوشتاری شده باشند یا بصورت روایی شرح و بسط داشته باشند.
آمیختگی های روشی و نظری آموزش باستان شناسی را مرور کردم. آمیختگی های آن در بافتار جامعه ایران را نیز مرور می کنم. چون نمی خواهم طولانی و کسالت آور شود تنها مدخل گونه، تلنگُر می زنم(خواننده مرور می کند) آموزش باستان شناسی و دولت. آموزش باستان شناسی و هویت فرهنگی. آموزش باستان شناسی و میراث فرهنگی. آموزش باستان شناسی و معیشت، آموزش باستان شناسی و سیاست، آموزش باستان شناسی و حفاری های قاچاق، آموزش باستان شناسی با دیدی تخصصی (آموزش باستان شناسی از حجر تا قجر) آموزش باستان شناسی در عمل، آموزش باستان شناسی نظری. آموزش باستان شناسی و توسعه پایدار. آموزش باستان شناسی و جوانان بی کار. آموزش باستان شناسی و ناسیونالیسم. آموزش باستان شناسی و علوم انسانی. آموزش باستان شناسی و هنرها و دانش های انسانی. آموزش باستان شناسی و جامعه دینی. آموزش باستان شناسی و توسعه منطقه ای. آموزش باستان شناسی و تولید مدرک. آموزش باستان شناسی و فرار مغزها. آموزش باستان شناسی و روش ها.
موضوع:
آموزش باستان شناسی در ایران، دمیدن سُرنا از سرگشادش
اول از همه استادانی که در آموزش نظری و عملی من نقش داشته اند عذر می خواهم. البته که منظورم انها نیستند چون انها خودشان در این معرکه گرفتارند.
دوم همه دانشجویانم را و همه دانشجویان باستان شناسی را به آرامش دعوت می کنم و امیدوارم متون من انها را به تحرک عصیان و سرکشی بیش از اندازه در برابر نظام آموزشی موجود نیاندازد.
سوم آنچه می نویسم دلسوزی از سر آن است که نمی خواهم دانشجویانم و نسل های آینده خطاهای من را تکرار کنند.
چهارم " دمیدن سرنا از سرگشادش" مثل است و البته در مثل مناقشه نیست.
پس از این همه حاشیه حال متن(به ادامه بنگرید)
آموزش باستان شناسی و خود باستان شناسی از نظر من چنانکه باره ها نوشته ام آموزش کسب اطلاعات از مواد و ساختارهای فرهنگی است. موضوع این دانش از نظر من ضرورتا مطالعه گذشته نیست؛ بلکه مطالعه انسان و فرهنگ او براساس داده ها مادی و ساختار های فرهنگی است. من بیشتر آن را همسایه انسان شناسی می دانم تا اجاره نشین خانه ای که مالک آن دانش تاریخ است.
با خاطره آغاز می کنم تا فرآیندی را در اموزش باستان شناسی معرفی کنم: ما در مقطع کارشناسی سال های 96تا 73 پس از حدود 6 نیمسال تحصیل باستان شناسی تنها با آموزش باستان شناسی میدانی در دشت قزوین بود که توانستیم با آن ارتبا برقرار کنیم. چرا چنین بود؟ نکند ما یا نظام اموزشی ما مشکلی داشت؟ شاید اما نتیجه نشان می دهد که ما مشکل بنیادی نداشته ایم، فرآیند و پزشکان هم می توانند این موضوع را تایید کنند(بازهم به ادامه بنگرید).
ما مانند امروز با مبانی و پیش از تاریخ شروع می کردیم. با دوره تاریخی ادامه می دادیم و با دروس دروه اسلامی و دروس اختیاری؛ کارشناسی را ختم به خیر می کردیم. شاید هم شر
کجای این فرآیند مشکل داشت و چرا نمی توانستیم با باستان شناسی ارتباط برقرار کنیم. همه با من موافق هستید که داده ها، بافتارها و ساختارهای فرهنگی هرچه از نظر زمانی از ما دور باشند معانی دور از ذهن تری نسبت به زمان معاصر دارند و درکشان برای ما مشکل تر می شود. برعکس هرچه به ما از نظر فرهنگی و زمانی نزدیک تر باشند، لایه های معنایی بیشتری از آنها برای ما شناخته شده است.
حال معما چو حل گشت اسان شود. ما از ابتدای مقطع پایه به پیش از تاریخ و مبانی پرت می شدیم: استادان ارجمندمان نیز همراه ما بودند، اما قبول کنیم که جمع المجهولات را باید به ما اموزش می دادند. داده های توصیفی، اصطلاحات تخصصی، چارچوب های مثل دوره های تاریخی و فرهنگی، رویکرد و روش ها و نگرش ها و .... بدیهی است که نباید می توانسیم با باستان شناسی ارتباط برقرار کنیم. شاید هنوز هم این مشکل برای دانشجویان مقطع پایه یعنی کارشناسی وجود دارد.
راه حلی که به نظر من می رسد این است که ساعت شنی اموزش را برعکس کنیم. یعنی اول دوره های نزدیک به زمان معاصر که ملموس ترند را به دانشجویان اموزش دهیم تا انها بتوانند با باستان شناسی ارتباط برقرار کنند. سپس به دوره های دورتر و قدیم تر بپردارزم. اصطلاحات تخصصی را به میدان اوریم و روش و تئوری ها را اموزش دهیم.
این پیشنهاد حداقل یک آسیب شناسی دارد و آن این است. از انجا که در باستان شناسی ایران دوره اسلامی از نظر روش و رویکرد بسیار ضعیف است و انچه آموزش می دهد بیشتر اطلاعات تاریخی- هنری وداده های متکثر از مسائل گوناگون و بصورت بی ساختاراست بصورتی که اکثرا آن را باستان شناسی نمی دانند. ممکن است موجب شود که پایۀ مقطع پایه بطوری نهاده شود که هرگز نتوانیم باستان شناس تحویل دهیم. بلکه فارغ التحصیلانی داشته باشیم که اگر ما نمی توانستیم تا پایان کارشناسی با باستان شناسی ارتباط برقرار کنیم؛ انها تا پایان عمر نتوانند با باستان شناسی ارتباط برقرار کنند! برای این مسئله و حل آن بهتر است روش های باستان شناسی را فارغ از دوره ها بلکه روش های پایه را وارد باستان شناسی کرده و اموزش دهیم. به عبارتی مانند باستان شناسی مدرن بیش از انکه باستان شناسی را در بافتار دوره های تاریخی و مناطق جغرافیایی آموزش بدهیم؛ در ساختار روش ها و رویکرد ها اموزش دهیم. از محوریت دادن به داده های توصیفی نیز پرهیز کنیم. انها را دانشجویان خود می توانند از منابع کسب کنند. به زبان ضرب المثل بجای ماهی دادن(مصداق داده های توصیفی) ماهی گرفتن (مصداق روش ها) آموزش دهیم.
نظر خودم: باش تا صبح دولتت بدمد!
عمران گاراژیان
۲ نظر:
با سلام و ادب خدمت دکتر گاراژیان عزیز
درود به شما که همچنان مشتاقانه و دلسوزانه پیگیر تغییر روش آموزش باستان شناسی در ایران هستید. نکته فابل تامل همراه کردن استادان دانشگاه مادر یعنی دانشگاه تهران با مغوله تغییر در نظام آموزشی است و پس از آن اصرار بر این روش. ما با نظر شما در مورد معکوس کردن ساعت شنی بسیار موافقم . اما عملی کردن آن بسیار مشکل و زمان بر است. چون تغییر در جامعه باستان شناسی ایران بسیار کند پیش می رود . در هر حال همچنان امیدوار به پیشرفت در دنیای باستان شناسی ایران هستیم. با تشکر کورش محمدخانی
بااجازه ی استاد عزیز
باپرویی تمام عرض می کنم: جسارتا منتظربمانید تاصبح دولتتان بدمد
ومطمئن باشیدکه نمی دمد
ارسال یک نظر