بنام خدا
ادعاها در باستان شناسی
"آ" ی دوم یعنی ادعاها در باستان شناسی را پس از فاصله ای حدود دو ماه که عید بود، می پردازم. ادعاها چه هستند؟ برای طرح سئوال اولیه مناسب به نظر می رسد. ادعاها هدف ها و هدف گذاری های خام و اولیه ای هستند که تنها بعضی شان مجال گسترش در مراحل بعدی می یابند و تبدیل به هدف می شوند. به عبارت دیگر، ادعاها در باستان شناسی برخاسته از پیش فرض ها و طرح نظرهای اولیه هستند. طرح نظرهایی که در مقیاس هاس کلان طرح شده و موضوع آنها هدف دانش باستان شناسی است. به بیان دیگر بعضی از پیش فرض ها و طرح پیش هدف ها که پس از انتشار با اقبال باستان شناساسان و باستان شناسی ها مواجه شده؛ مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته و پخته می شوند و شالوده رویکردی در باستان شناسی را تشکیل می دهد، ادعا است. موضوع ادعاها عموما اهداف باستان شناسی است. شرح همراه با مثالی موضوع را روشن تر می کند.
آنچه تحت عنوان باستان شناسی نو مشهور شد پایه ریزانی مانند گوردن چایلد و بریدوود داشت. این نسل کسانی بودند که به طرح پیش فرض های کلان برای پژوهش هایی در مقیاس فرامنطقه ای می پرداختند. طرح نظریه در مورد آغاز اهلی کردن حیوان نبات از این جمله است. پایه های تئوریک طرح این مسئله همراه با پیش فرض هایی بود که با پژوهش های میدانی ( پروژه خاورنزدیک بریدوود) یا بررسی اطلاعات موجود به آزمون گذاشته می شد. این پژوهش ها که متعلق به قبل از دهه 1960 م. هستند را نمی توان دقیقا ادعاهای فراگیر در باستان شناسی قلمداد کرد رویکرد کلی آنها بود در نسل بعدی باستان شناسان را تربیت کرد ادعاهایی در مقیاس کلان و بصورت هدف دانش باستان شناسی طرح کردند. ادعای کلارک که در مورد چیستی باستان شناسی می نویسد "باستان شناسی باستان شناسی است ... از جمله مواردی است که می توان از ادعاهای باستان شناسانه برشمرد که البته ادعایی برخاسته از باستان شناختی مبتنی بر دیدگاه تاریخی اروپای غربی است. به نظر اینجانب مثال خوب برای ادعاها در باستان شناسی ادعای بینفورد و باستان شناسان فرآیندی است که هدف باستان شناسی را استخراج قوانین(Laws) جهانشمول حاکم بر انسان و فرهنگش، معرفی می کردند. این ادعا پس از انتشار مورد نقد ارزیابی های فراوانی قرار گرفت. برای مثال یکی از نقد های موثر، نقد فلانری بود که یادآور شد قوانین متناسب با رویکردها، موضوع ها و داده های باستان شناسی نیست و توصیه کرد بجای قوانین هدف باستان شناسی و باستان شناسی نو را کشف قاعده مندی ها (Regularities)معرفی کنیم. قاعده مندی ها نسبت به قوانین این حُسن را داشت که بر جهانشمولی تاکید نمی کرد و در مقیاس های گوناگون بود شکل و قاعده های گوناگونی متفاوت با زیست بوم و خصوصیات فرهنگی شناسایی شود.مثال ملموس و ایرانی برای ادعا، ادعاهای ارائه شده در مورد جیرفت است، آنجا که ادعا می شود: جیرفت قدیم ترین تمدن شرق است. البته این ادعا نیز مانند هر ادعایی نیازمند نقد غیر شخصی و غیر مغرضانه است. بازهم برای مثال پارادکسی در خود این ادعا به عنوان یک گزاره وجود دارد. تمدن ها در نظر ما باستان شناسان مجموعه ای به هم پیوسته اند که با مجموعه های مشابه در ارتباط هستند"روابط با مناطق دور دست" در نتیجه نمی توان جایی را تمدن خواند و در عین حال قدیم ترین معرفی کرد. می توان جایی را معرفی کرد که اندکی قدیم تر از دیگر مجموعه ها که بعدها تمدن خوانده شد فرآیند پیچیده شدن را طی کرده است.
ادعاها در باستان شناسی
"آ" ی دوم یعنی ادعاها در باستان شناسی را پس از فاصله ای حدود دو ماه که عید بود، می پردازم. ادعاها چه هستند؟ برای طرح سئوال اولیه مناسب به نظر می رسد. ادعاها هدف ها و هدف گذاری های خام و اولیه ای هستند که تنها بعضی شان مجال گسترش در مراحل بعدی می یابند و تبدیل به هدف می شوند. به عبارت دیگر، ادعاها در باستان شناسی برخاسته از پیش فرض ها و طرح نظرهای اولیه هستند. طرح نظرهایی که در مقیاس هاس کلان طرح شده و موضوع آنها هدف دانش باستان شناسی است. به بیان دیگر بعضی از پیش فرض ها و طرح پیش هدف ها که پس از انتشار با اقبال باستان شناساسان و باستان شناسی ها مواجه شده؛ مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته و پخته می شوند و شالوده رویکردی در باستان شناسی را تشکیل می دهد، ادعا است. موضوع ادعاها عموما اهداف باستان شناسی است. شرح همراه با مثالی موضوع را روشن تر می کند.
آنچه تحت عنوان باستان شناسی نو مشهور شد پایه ریزانی مانند گوردن چایلد و بریدوود داشت. این نسل کسانی بودند که به طرح پیش فرض های کلان برای پژوهش هایی در مقیاس فرامنطقه ای می پرداختند. طرح نظریه در مورد آغاز اهلی کردن حیوان نبات از این جمله است. پایه های تئوریک طرح این مسئله همراه با پیش فرض هایی بود که با پژوهش های میدانی ( پروژه خاورنزدیک بریدوود) یا بررسی اطلاعات موجود به آزمون گذاشته می شد. این پژوهش ها که متعلق به قبل از دهه 1960 م. هستند را نمی توان دقیقا ادعاهای فراگیر در باستان شناسی قلمداد کرد رویکرد کلی آنها بود در نسل بعدی باستان شناسان را تربیت کرد ادعاهایی در مقیاس کلان و بصورت هدف دانش باستان شناسی طرح کردند. ادعای کلارک که در مورد چیستی باستان شناسی می نویسد "باستان شناسی باستان شناسی است ... از جمله مواردی است که می توان از ادعاهای باستان شناسانه برشمرد که البته ادعایی برخاسته از باستان شناختی مبتنی بر دیدگاه تاریخی اروپای غربی است. به نظر اینجانب مثال خوب برای ادعاها در باستان شناسی ادعای بینفورد و باستان شناسان فرآیندی است که هدف باستان شناسی را استخراج قوانین(Laws) جهانشمول حاکم بر انسان و فرهنگش، معرفی می کردند. این ادعا پس از انتشار مورد نقد ارزیابی های فراوانی قرار گرفت. برای مثال یکی از نقد های موثر، نقد فلانری بود که یادآور شد قوانین متناسب با رویکردها، موضوع ها و داده های باستان شناسی نیست و توصیه کرد بجای قوانین هدف باستان شناسی و باستان شناسی نو را کشف قاعده مندی ها (Regularities)معرفی کنیم. قاعده مندی ها نسبت به قوانین این حُسن را داشت که بر جهانشمولی تاکید نمی کرد و در مقیاس های گوناگون بود شکل و قاعده های گوناگونی متفاوت با زیست بوم و خصوصیات فرهنگی شناسایی شود.مثال ملموس و ایرانی برای ادعا، ادعاهای ارائه شده در مورد جیرفت است، آنجا که ادعا می شود: جیرفت قدیم ترین تمدن شرق است. البته این ادعا نیز مانند هر ادعایی نیازمند نقد غیر شخصی و غیر مغرضانه است. بازهم برای مثال پارادکسی در خود این ادعا به عنوان یک گزاره وجود دارد. تمدن ها در نظر ما باستان شناسان مجموعه ای به هم پیوسته اند که با مجموعه های مشابه در ارتباط هستند"روابط با مناطق دور دست" در نتیجه نمی توان جایی را تمدن خواند و در عین حال قدیم ترین معرفی کرد. می توان جایی را معرفی کرد که اندکی قدیم تر از دیگر مجموعه ها که بعدها تمدن خوانده شد فرآیند پیچیده شدن را طی کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر