بنام خدا
کنایه ای به اسفند و ....
اسنفدماه هرساله دقیقه نود است. ایرانی ها عموما عادت دارند که کارهایشان را به لحظات پایانی می گذارند و در مورد هر سال نیز چنین است که به ماه پایانی می گذارند. با کفیت یا بی کیفیت به عبارتی با هر کیفیتی و به هر صورتی اسفندماه ماه فعالیت است خاصه روزهای پایانی آن فعالیت جامعه به اوج می رسد. تصور کنید هر روز سال از نظر فعالیت و کارایی مانند روز های پایانی اسفند باشد. آیا ممکن است؟ جامعه توان کم می آورد و به قولی می بُرد. اما تصور کنید، چندین اسفند و در نتیجۀ آن چندین روزهای پایانی اسفند در سال داشته باشیم. مثلا روز های تعطیلی عید و در نتیجه روزهای فعالیت متراکم پایان سال بجای هرسال هر فصل یک بار باشد. آیا فعالیت های جامعه نظم بهتری نمی یابد. تراکم فعالیت ها بیشتر نمی شود. جنب و جوش و نشاط جامعه چطور، بیشتر نمی شود! به نظرم که می شود. برنامه ها نیز متراکم تر می شود، بسیج همگانی در بافتاری اجتماعی جامۀ عمل می پوشد.
اگر هر فصل را نمی توانیم دارای اسفندی کنیم و نوروزی در پس آن آوریم و اگر نمی توانیم پیشینه ای نوروز مانند برای هر فصل بسازیم. می توانیم جشن مهرگان را احیا کنیم. می توانیم اسفند را و فعالیت های متراکم آن را و نوروز را، شادی و نشاط و تعطیلات آن را تقسیم کنیم و دو مورد در سال داشته باشیم. تصور کنید در سال دو مورد تسویه حساب ها، دو مورد دید وبازدیدها دو مورد تعطیلات، دو مورد خانه تکانی، دو مورد آشتی کنان پایان سالی و هر مورد آغاز نیمسالی تحصیلی منظم و متناسب با سنت و هماهنگ با جامعۀ در حال توسعه داشته باشیم. باور کنید پیشنهاد بدی نیست، گرچه نپخته و بدون پیشینه (فی البداهه) است.
زنده باد نوروز و جوشش همگانی آن، زنده باد اسفند و تراکم کاری آن.
عمران گاراژیان
کنایه ای به اسفند و ....
اسنفدماه هرساله دقیقه نود است. ایرانی ها عموما عادت دارند که کارهایشان را به لحظات پایانی می گذارند و در مورد هر سال نیز چنین است که به ماه پایانی می گذارند. با کفیت یا بی کیفیت به عبارتی با هر کیفیتی و به هر صورتی اسفندماه ماه فعالیت است خاصه روزهای پایانی آن فعالیت جامعه به اوج می رسد. تصور کنید هر روز سال از نظر فعالیت و کارایی مانند روز های پایانی اسفند باشد. آیا ممکن است؟ جامعه توان کم می آورد و به قولی می بُرد. اما تصور کنید، چندین اسفند و در نتیجۀ آن چندین روزهای پایانی اسفند در سال داشته باشیم. مثلا روز های تعطیلی عید و در نتیجه روزهای فعالیت متراکم پایان سال بجای هرسال هر فصل یک بار باشد. آیا فعالیت های جامعه نظم بهتری نمی یابد. تراکم فعالیت ها بیشتر نمی شود. جنب و جوش و نشاط جامعه چطور، بیشتر نمی شود! به نظرم که می شود. برنامه ها نیز متراکم تر می شود، بسیج همگانی در بافتاری اجتماعی جامۀ عمل می پوشد.
اگر هر فصل را نمی توانیم دارای اسفندی کنیم و نوروزی در پس آن آوریم و اگر نمی توانیم پیشینه ای نوروز مانند برای هر فصل بسازیم. می توانیم جشن مهرگان را احیا کنیم. می توانیم اسفند را و فعالیت های متراکم آن را و نوروز را، شادی و نشاط و تعطیلات آن را تقسیم کنیم و دو مورد در سال داشته باشیم. تصور کنید در سال دو مورد تسویه حساب ها، دو مورد دید وبازدیدها دو مورد تعطیلات، دو مورد خانه تکانی، دو مورد آشتی کنان پایان سالی و هر مورد آغاز نیمسالی تحصیلی منظم و متناسب با سنت و هماهنگ با جامعۀ در حال توسعه داشته باشیم. باور کنید پیشنهاد بدی نیست، گرچه نپخته و بدون پیشینه (فی البداهه) است.
زنده باد نوروز و جوشش همگانی آن، زنده باد اسفند و تراکم کاری آن.
عمران گاراژیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر