۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

در تربت جام

در تربت جام، برتربت شیخ جام
پیش درآمد
ما که دانشجوی کارشناسی بودیم (73-69 ه.ش.) اینترنت و پست الکترونیک و از این خبرها نبود. حرص خریدن کتاب داشتیم. دوستی ادبیاتی می گفت: کتاب خریدن که هنر نیست، بیایید عهد کنیم هرکتابی که می خریم لااقل یک دور بخوانیم(آن دوست محمد صفایی نام داشت). راست می گفت این عهد تعادل بین خریدن و خواندن ما پدیدآورد. این روزها پیشنهاد او را الگوی رفتاری – کاربردی می خوانم. بازید تپه های باستانی آن هم بوسیله یک دو متخصص(عمران گاراژیان و لیلا پاپلی) و کارشناس(خانم سربازی) و کارشناس ارشد(خانم مانا جامی الاحمدی)مانند خریدن کتاب در آن روزها است که خاطره اش را ذکر کردم. مثل همان روزها با خود عهدی کرده ام: هرجایی را که بازدید کردم مختصری از آن را هرچند در وب نوشته با وب خوانان در میان بگذارم. بازدید تربت جام یکی از وفاها به عهد یاد شده است.
این وب نوشته حداقل دو بخش دارد در بخش اول در بارۀ استقرار باستانی نزدیک شهر تربت جام که اخیرا بوسیله همکاران میراث خراسان رضوی تعیین حریم شده اطلاعاتی پراکنده در حد بازدید انجام شده ارائه می کنم و در بخش دوم به تربت شیخ جام خواهم پرداخت.
بنا را براین نمی گذارم که خواننده با تربت جام و چشم انداز طبیعی – فرهنگی آن آشنا است. در نتیجه بازهم در حد بازدید یک روزه مقدمه ای می نویسم. آنچه ارائه می کنم دریافت من است. کسی که برای اولین منطقه را مشاهده می کرده. کسی که در بین راه رانندگی می کرده و اگر می خواسته به چشم انداز بپردازد ممکن بوده برای همیشه به آن بپیوندد و کسی که با چشم انداز خراسان آشنا و به زبان ساده بزرگ شدۀ این زاد بوم است(نک به نوشتۀ پیشین).
تربت جام دشتی میانکوهی و پست است. پایانه های غربی ارتفاعات هندوکش در افغانستان شرق این منطقه را به شکل"د" فراگرفته. هریرودیا رود هرات که از هندوکش سرچشمه می گیرد وارد این منطقه شده و با جهت با چرخش به جهت شمال خط مرزی ایران و افغانستان می شود. در شمال امتداد رشته کوه بینالود و در غرب امتداد کوه سرخ دشت تربت جام را فراگرفته است. از جنوب منطقه بطرف بیابان های ایران شرقی تقریبا باز است. در دو سوی منطقه پست و میانکوهی دو شهر تربت جام و هرات واقع شده است. بطور کلی اگر بخواهیم خراسان(مرکزی) را به سرزمین های پست و بلند تقسیم کنیم. قوچان، همت آباد، نیشابور و تربیت حیدریه سرزمین های بلند هستند. سبزوار تربت جام و مشهد از جمله سرزمین های نسبتا پست منطقه قلمداد می شوند.
آنچه شرح دادم دیدی کلی نگر و نقشه ای بود. از دیدی جزیی منظور روی سطح زمین و در جاده دقیقا از فرهاد گرد به طرف شمال و شمال شرق آبریز منطقه بطرف کشف رود است و از آن همان شهر(واقع در 15 کیلومتری فریمان) بطرف جنوب و جنوب شرق آبریز و شیب زمین بطرف هیررود است. فرهادگرد و فریمان در گروه سرزمین های بلند و تربت جام در گروه سرزمین ای های پست قلمداد می شود. به نظر من در سرزمین های بلند احتمال شناسایی استقرارهای گسترده و عمدۀ عصر مفرغ بعید است برعکس در مورد سرزمین های پست که رودخانه های پرآب در آن جاری است و دشت ها وسیع اند این احتمال بیشتر می شود. یادآوری کنم براساس همین الگو احتمال شناسایی سفال های لبه واریخته در فرهاد گرد را بعید ارزیابی می کنم.
به تربت بازگردیم. یکی از شاخه هایی که به رود هریرود می ریزد شاخه ای است که با جهت کلی شمال غربی – جنوب شرقی در دشت تربت(جام) جاری است. در شمال شرق شهر تربت جایئکه رودخانه چرخشی ملایم دارد و در میان زباله های شهر معاصر در نزدیک کوره های آجرپزی استقرار باستانی وجود دارد. منطقه و ناهماری های آن به اندازه ای دستکاری شده که در نگاه اول نمی توان تمرکز داده های سطحی را مشاهده کرد اما جوینده یابنده است خاصه انکه راهنماهایی بومی هم داشته باشد. نهشته های باستانی دستکاری شده اند و بریدگی هایی در آن بصورت برش قابل مشاهده بود. در یکی از این برش ها نهشته های فرهنگی با شیب مخالف نهشته های طبیعی مشاهده شد. به بیان دیگر نهشته های بالایی مواد فرهنگی بودند که با فرآیند طبیعی سیلاب انباشت شده بود و در سطوح پایینی نهشته های فرهنگی در بافتار اصلی بود و شیبی برخلاف نهشته های انباشت شده با آب داشت. نهشته هایی که در بافتار اصلی بودند رنگ سبز کم رنگ داشتند و در میان آن سفال های منقوش مس- سنگی شناسایی شد0شفال های ش.2،3،4). این سفال ها همان گروهی هستند که اینجانب آنها را مس- سنگی افق قدیم تر معرفی می کنم. گاهنگاری پیشنهادی برای آن حدود 4500تا 4000پ.م. است. اگر می خواستم از اصطلاحات باستان شناسان آسیای مرکزی استفاده کنم که از قصد، چنین نمی کنم باید نمازگاه یک و دو را نام می بردم.
در کنار جایی که شرح دادم و در فاصله کمتر از صد متر از آن بطرف رودخانه در بریدگی دیگری نهشته های در بافتار اصلی مشاهده شد که اگر بخواهم جسارت به خرج دهم باید آن متعلق به اواخر نوسنگی بدانم(سفال ش.1 در تصویر). اما از انجا که سفال های منقوش نوسنگی در زمان کوتاه بازدید ما مشاهده نشد آن را نیز بطور محافظه کارانه ای متعلق به مس- سنگی افق قدیم تر معرفی می کنم.
بازهم به جنوب شرق در کنار رودخانه ادامه دادیم. کپه کپه هایی از نهشته های فرهنگی مشاهده شد. سفال های شاخص دوره ساسانی در میان سفال ها خود نمایی می کرد اما در مواردی فرم های مشکوک به اواخر عصر مفرغ (فرهنگ مشهور به مجموعه باستان شناسی مروی- بلخیBMAC) مشاهده شد.
سفال های قرمز که روی آن لکه های سیاه دارد و من از سال 1376 با بررسی دشت درگز آن را لکه ای یا ابری معرفی کرده بودم نیز به وفور شناسایی شد. این سفال ها مانند سفال های آشپزخانه ای است و به نظر بنده با تقاوت هایی جزیی از مس – سنگی افق قدیم تا اواسط دوره آهن در استقرارهای خراسان مشاهده می شود(سفال های 5،6،7،8).
یادآوری کنم تعدادی از نمونه ها از جمله 9،10،11 را نمی شناسم اما منسوب به دورۀ مفرغ خاصه اواسط تا واخر مفرغ می کنم.
آنچه ما در این بازدید کوتاه مشاهده کردیم استقراری است که به مدل استقرارهای خراسان لایه ها گسترش افقی و عمودی توائم یافته اند. گاهنگاری داده ها اشاره شد از اوایل مس- سنگی یا اواخر نوسنگی تا اواخر عصر مفرغ را شامل می شود. اینکه توالی گسسته است یا متداوم بدیهی است نتیجه ای است که نمی توان از یک بازدید حدود دو ساعته انتظار داشت. امیدوارم همکاران که در این استقرار گمانه زده اند اطلاعاتشان را منتشرکنند.
تا فرصتی دیگر و ادامه مطلب بدرود. به قولی وثیق یا ا...

هیچ نظری موجود نیست: