حال می خواهم مثل بعضی فیلم های فرامدرن، مرگ (از نوع با شرافت یعنی شهادت) و زمان را به کناری بگذاریم. در تصور که می توانیم مکر نه؟! و فرآیند اجتماعی که شرح دادم را به میدان آورید. فرآیند اجتماعی عاشورا را مثال آن بدانید. هرسال ما با زنده بودن و فعالیت اجتماعی مان به آن حیاتی دوباره می بخشیم و آن را وجودی نو می دهیم. حیات دارد و تا در میان انسان هایی مثل ما این سنت زنده است، این فرآیند اجتماعی تکرار و باز موجود می شود.
بازهم در تصورتان سیرکنید بازیگر اصلی صحنه کربلا یعنی امام حسین (ع) را در نظر آورید که امروز در مراسم پس از هزاره خودش شرکت کرده است. تماشاگری می نمایید. هیچ فکر کرده اید چه نظری در مورد جامعه ما خواهد داشت؟ اگر بخواهد بازیگری کند، کدام طرفی خواهد بود؟ چه پاسخی می دهید؟ اگر منفعتی دارید به کناری بگذارید، بیاید صادق باشیم؟
راستی را، ما (والبته حافظه جمعی جامعه مان )هستیم که همه چیزی را از گذشته در حافظه خودمان نگه می داریم و در فرآیندی اجتماعی آن را دوباره وجود می بخشیم. تصور نکنید گذشته بی اهمیت است. به نظرم آن حدود نصف فعلیت و فرآیند اجتماعی معاصر ما را می سازد. بیاید خود و گذشته را به همین ترتیب با فعلیت اجتماعی مان پیوند داده و فعال عمل کنیم. یادتان نرود تا ما فعالیت نکنیم گذشته هیچ است، یعنی آن نصف با تلاش ما برای شناخت، در زمان حال، وجود می یابد.
پس جمله آخر این است(بجای نتیجه) زنده و پاینده و وجود بخشنده باشید؛ که بی شما هیچ موجودی در زمان حال وجود و فعلیت نمی یابد.
عمران گاراژیان، براساس آموخته ای از کلاس درس مبانی فرهنگی باستان شناسی (تقدیم به دانشجویان همان کلاس).